جدول جو
جدول جو

معنی پهلو سودن - جستجوی لغت در جدول جو

پهلو سودن
پهلو سودن با کسی. پهلو ساییدن
تصویری از پهلو سودن
تصویر پهلو سودن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کناره گرفتن دوری کردن احتراز جستن پرهیز کردن: با اینکه حلال تست باده پهلو کن از آن حرامزاده. (نظامی) یا پهلو کردن خربزه. کوزه کوزه کردنتشرید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
سود رساندن، امداد وعنایت، غنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهلو کردن
تصویر پهلو کردن
کناره کردن، کناره گرفتن، برای مثال با آنکه حلال توست باده / پهلو کن از آن حرام زاده (نظامی۳ - ۵۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
کنایه از به کسی سود رساندن و او را چیزدار کردن، مدد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهلو دادن
تصویر پهلو دادن
((~. دَ))
به کسی سود رساندن، یاری کردن، نزدیکی کردن، کناره گرفتن
فرهنگ فارسی معین
پهلو زدن با چیزی یا کسی. برابری کردن با وی پهلو ساییدن مقابله کردن: با بزرگان بزرگان جهان پهلو زدی ابله آن کس که بخواری جنگ با خارا کند. (منوچهری) یا با چرخ (آسمان فلک) پهلو زدن، سر به آسمان سودن بسی رفیع و بلند بودن: آن قصر که با چرخ همی زد پهلو بر درگه او شهان نهادندی رو... (خیام) -2 بسیار بلند مقام و ارجمند بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهلو زدن
تصویر پهلو زدن
کنایه از برابری کردن، همسری کردن در قدر و مرتبه، برای مثال سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار / سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد (حافظ۲ - ۳۲۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پهلو زدن
تصویر پهلو زدن
((~. زَ دَ))
برابری کردن با کسی
فرهنگ فارسی معین